تفاوت دادخواست و شکواییه

روش تنظیم دادخواست و شکواییه

 

بسیار شنیده می‌شود که افراد به اشتباه دو واژه دادخواست و شکواییه را به جای هم به کار می‌برند، به طوری که برای طرح دعوی در دادگاه، می‌گویند «می‌خواهیم از شخصی شکایت کنیم» و از وکلا درخواست نوشتن شکواییه را دارند. اما ممکن است موضوعی که مطرح می‌نمایند، شامل شکواییه نشود و باید برای آنها دادخواست تنظیم نمود. به همین دلیل بر آن شدیم تا در این مقاله تفاوت شکواییه و دادخواست را بیان کنیم.

دادخواست چیست؟

اختلافات موجود بین مردم نسبت به موضوع آن، می‌تواند در صلاحیت دادگاه حقوقی و یا دادگاه کیفری قرار بگیرد. گاهی اختلاف پیش آمده تنها جنبه حقوقی دارد مثل اختلاف مالی، تقسیم ارث، اجبار به انجام تعهد و ... که در این موارد اصطلاحاً باید بر علیه شخص مقابل در دادگاه حقوقی طرح دعوا نمود برای این کار باید ادعای خود را در قالب دادخواست تنظیم و از طریق دفاتر خدمات قضایی به دادگاه حقوقی صلاحیت‌دار ارسال کرد.

شرایط و اصطلاحات دادخواست

از آنجایی که طرح دعوی در دادگاه حقوقی و متعاقب آن تنظیم دادخواست از ظرافت خاصی برخوردار است و دقت نظر بسیاری می‌طلبد ماده 51 قانون آیین دادرسی مدنی شرایط آن را مفصلاً به شرح ذیل توضیح داده است؛

1-مشخصات خواهان (شخص مدعی یا شخصی که بر علیه دیگری ادعا دارد)

2-مشخصات خوانده (شخص مقابل یا شخصی که بر علیه او ادعایی مطرح است)

خوشبختانه امروزه به دلیل وجود سامانه ثنا، تنها با ارائه کد ملی به دفاتر خدمات قضایی سیستم به طور اتوماتیک مشخصات افراد را نشان می‌دهد. در صورت نداشتن کد ملی شخص خوانده یا خواندگان، با همکاری دفاتر خدمات قضایی می‌توان با نام، نام خانوادگی و شماره همراه خوانده مشخصات وی را پیدا کرد. گاهی نیز ممکن است به دلایلی هیچگونه اطلاعی از خوانده یا خواندگان دعوا در دست نباشد که در این صورت باید به دادگاه حقوقی مراجعه نمود و از طریق دفتر معاونت قضایی درخواست کرد تا نسبت به موضوع دعوی، از ادارات ثبت احوال و یا ثبت اسناد استعلام گردد تا اطلاعات خوانده یا خواندگان مشخص شود.

3-تعیین خواسته یا همان ادعای خود و بهای آن (قیمت) مثلاً در صورت طلبکار بودن، میزان طلب باید به طور دقیق نوشته شود مگر اینکه تعیین بها ممکن نباشد مانند زمانی که ملکی خریداری شده و فروشنده آن را تحویل نمی‌دهد و ناچاراً از طریق طرح دعوی باید فروشنده را اجبار به تحویل کرد و یا خواسته مالی نباشد مثل دعوی اعسار.

4-تعهدات و جهاتی که به موجب آن خواهان خود را مستحق مطالبه می‌داند، به طوری که مقصود واضح و روشن باشد. مثلاً ملکی خریداری شده است و فروشنده آن را تحویل نمی‌دهد و برای عدم تحویل روزانه خسارتی مشخص شده است. حال جهتی که خواهان خود را مستحق دریافت آن خسارت می داند، تحویل ندادن ملک توسط فروشنده می باشد.

5-آنچه خواهان از دادگاه درخواست دارد که در شرح دادخواست بیان می‌شود.

6-ذکر دلایل و وسایلی که خواهان برای اثبات ادعای خود نیاز دارد. از جمله اسناد و نوشتجات و اطلاع مطلعین و غیره.

دلایل اثبات کننده ادعا باید به ترتیب و واضح نوشته شود و اگر دلیل شهادت شهود باشد، خواهان باید اسامی و مشخصات و محل اقامت آنها را به طور صحیح معین کند. تمامی مدارک مربوط به دلایل استنادی باید به دفاتر خدمات قضایی داده شود تا از طریق آنها اسکن و ضمیمه دادخواست شود.

7-امضای دادخواست دهنده و در صورت ناتوانی اثر انگشت او.

اگر خواهان یا خوانده شخص حقوقی باشد، نام همان شخص حقوقی در دادخواست نوشته می‌شود و در صورتی که هر یک از اصحاب دعوا، عنوان قیم، متولی یا وصی یا مدیریت شرکت و امثال آن را داشته باشد، در دادخواست باید تصریح شود و مدارک مربوط به سمت خود را ضمیمه دادخواست نماید. به طور مثال زمانی که شرکتی قصد طرح دعوی دارد، قطعاً یک شخص حقیقی مانند مدیرعامل یا کارشناس حقوقی شرکت، دادخواست تنظیم می‌کند و برای دفاع در دادگاه حاضر می‌شود. بنابراین آن شخص باید مدارکی که اجازه طرح دعوی را به او داده است، مانند اساسنامه شرکت، صورت جلسه هیئت مدیره، آخرین آگهی تغییرات و ... را با دادخواست خود به دادگاه ارسال کند.

دادخواست بدوی چیست؟

ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط دادخواست

قانونگذار در مواد 53 و 54 قانون آیین دادرسی مدنی بیان کرده است که در صورت عدم رعایت شرایط دادخواست که در بالا ذکر شد و یا عدم پرداخت هزینه دادرسی یا تمبر الصاقی به دادخواست، مدیر دفتر شعبه دادگاه نقایص دادخواست را به طور کتبی و مفصل به خواهان اطلاع می دهد و از تاریخ ابلاغ به خواهان، ده روز به او مهلت می دهد تا نقایص را برطرف نماید. چنانچه در مهلت مقرر اقدام به رفع نقص ننماید، آن دادخواست به موجب قراری که مدیر دفتر صادر می نماید، رد می شود. به این معنا که دادخواست با این شکل قابل رسیدگی نیست. این قرار به خواهان ابلاغ می شود و نامبرده می تواند ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ به همان دادگاه اعتراض کند و رأی دادگاه در این خصوص قطعی است.

تفاوت دادخواست با شکواییه

بیشتر بحث مقاله حاضر به دادخواست پرداخته شد زیرا که دادخواست و دادگاه حقوقی از قوانین خاصی تبعیت می‌کند و عدم رعایت قوانین مذکور، دادخواست را از درجه اعتبار ساقط می کند، به طوری که رسیدگی به آن ادعا غیر ممکن بوده و در بعضی شرایط خواهان مجبور می‌شود برای چندین دفعه دادخواست خود را به دادگاه حقوقی تقدیم کند. بنابراین توصیه می‌گردد، قبل از تنظیم دادخواست حتماً با وکیلان مشورت صورت گیرد تا از پرداخت هزینه‌های دادرسی و همچنین از دست دادن زمان جلوگیری شود.

این در حالی است که شکواییه زمانی تنظیم می‌گردد که جرمی مانند کلاهبرداری، سرقت، توهین و ... اتفاق افتاده باشد و بزه دیده یا شاکی قصد شکایت به دادگاه کیفری را داشته باشد. برای تنظیم شکواییه قانونگذار چارچوب خاصی را مشخص نکرده است و صرف طرح شکایت به دادگاه را کافی می داند.

نوشتن شکایت

در پرونده های کیفری و یا به عبارت دیگر وقوع جرایم دو حالت قابل تصور است:

1-زمانی که مشتکی عنه یا متهم مشخص است برای مثال شخصی با فریب دیگری مالی را از وی می گیرد که عنوان کلاهبرداری به آن صدق می‌کند. در این صورت با ارائه مشخصات متهم به دفاتر خدمات قضایی شکواییه تنظیم می‌گردد.

2-زمانی که مشتکی عنه یا متهم مشخص نیست برای مثال در جرم سرقت، وقوع جرم معلوم است اما در همان ابتدای کار و تنظیم شکواییه متهم قابل شناسایی نیست. در این صورت بدون ارائه اطلاعات متهم شکواییه تنظیم می شود.

بنابراین تنظیم شکواییه و طرح شکایت کیفری از پیچیدگی‌های مربوط به تنظیم دادخواست و طرح دعوای حقوقی برخوردار نیست. حال هر چند ممکن است به نظر برسد طرح دعوی کیفری آسان باشد اما دفاع در این گونه دعاوی به مهارت خاصی نیاز دارد که قطعاً وکیلان در این مسیر می‌توانند به طور قابل توجهی کمک کنند.

 

امید ما به حمایت شماست

سیده وحیده عظیمی فر وکیل پایه یک دادگستری و مشاور حقوقی

خانه بازگشت