نظریه اکثریت:
ماده 377 قانون مدنی در موردی قابل اعمال است که ثمن و بیع هر دو، حال بوده یا فقط یکی از آنها حال و دیگری مؤجل باشد و شامل موردی که هر دو مؤجل باشد، نخواهد بود. سؤالات بعدی منتفی است.
به تسلیم شود و در قسمت اخیر ماده قانونی مذکور، استثنایی بر اصل مارالذکر قرار داده و بیان داشته که اگر مبیع یا ثمن نظریه اقلیت:
1 - با توجه به تعریف قانونی بیع در ماده 308 قانون مدنی، معامله موضوع استعلام ولو اینکه ثمن و مثمن هر دو مؤجل بوده باشد از مصادیق بیع محسوب بوده و کلیه آثار و احکام و شرایط قانونی بیع بر آن مترتب میباشد و طبق ماده 377 قانون مدنی و قاعده عدالت و انصاف هر یک از بایع و مشتری حق دارند از تسلیم مبیع یا ثمن خودداری کنند تا طرف دیگر حاضر مؤجل باشد در اینصورت هر کدام از مبیع یا ثمن که حال باشد باید تسلیم شود. بنابراین در قضیه ما نحن فیه که هر دو عوض، مؤجل بوده و در تاریخ 1/12/1395، مبیع مؤجل، تبدیل به حال گردیده و در تاریخ 15/12/1395 نیز ثمن مؤجل، حال شده است در صورتیکه به تعهد مؤجلی که زودتر تبدیل به حال شده یعنی تسلیم مبیع، عمل نشود، خریدار میتواند از دادن ثمن به استناد حق حبس خودداری کند.
2 و3 – بحث راجع به قواعد حقوقی و فلسفه قانونگذاری، خارج از حدود وظایف این اداره کل میباشد.
4- اگر منظور از فرض استعلام، این است که مبیع یا ثمن قابل تجزیه میباشد، حق حبس نسبت به قسمت تسلیم نشده باقی است؛ مگر اینکه معلوم شود تسلیم کننده قسمتی از معامله، اسقاط حق حبس خود را با تسلیم قسمتی از مورد تعهد خویش، اراده کرده است؛ زیرا حق حبس در تمام اجزای مورد معامله ثابت است و در صورت تردید، اصل استصحاب، مقتضی بقای حبس نسبت به مقدار تسلیم نشده است؛ البته احراز قصد مشترک طرفین با توجه به متن قرارداد و اوضاع و احوال حاکم، به عهده مقام قضایی رسیدگیکننده است.